روی بالکن کلاسمان که روبروی درخت پرتقال بود ایستاده بودم و درس می خواندم،بوی نم باران می آمد و گنجشک های روی درخت را می دیدم.دختر همسایه برای صدای مرغ های خانه اشان که دیوار به دیوار مدرسه بود حرص می خورد.اما به قول دبیرمان چند نفر در این هوای خنک که هر از گاهی نم نم باران زیباترش می کنند صدای مرغ و جوجه روحشان را نوازش می دهد؟



امتحان زمین شناسی داشتیم و تورکوایز را کورتوایز نوشتم.

کریزوبریل را کریزو... :)))

دو سال دیگر دلتنگ این روزها می شوم.شاید هم فردا


چقدر خندیدیم امروز مثل روزهای قبل.

مدرسه ام را دوست دارم خیلی بیشتر از مدرسه ی نمونه دولتی که در بی روح بودنش نمونه بود.

دنج است و کلاس ۱۱نفره یازدهمی ها دوست داشتنی با دبیرهای خوب.

خوب تر بشود ان شاالله :))