:)))

دیوانه چه می دانی :)

۹ مطلب در شهریور ۱۳۹۶ ثبت شده است

یوشابه

جیحون میگه یوشابه نخوری استخونای بدن رو پودر می کنه.

آخرین قلوپ نوشابه اش رو میخوره میگه:

تازه یوشابه بخوری دندونات میریزه:))


می گیم خودت چرا می خوری پس؟

میگه می خوام اسراف نشه نریزیم دور.

شما نخورین مریض می شین :)))

موافقین ۰ مخالفین ۰

آخ بمیرم برا دستات

عصر که جای آمپول روی لثه ام درد می کرد؛ترجیح دادم بخوابم.
مامانم بیدارم کرد گفت میره خونه خواهرم بیدار شو تلفن زنگ زد جواب بدی.
نگو محراب خواهر زاده ام دستش بریده ۷ تا بخیه خورده(از سنش بیشتر.۶ماهه است)
امروز برا ناهار خواهر اولیه ام خونه خواهر دومم دعوت بودن.
خواهر۱ ساعت ۲.۵ از اداره میرسه خونه خواهر۲ میبینه اومدن پایین بعد با هم رفتن بیمارستان بخیه زدن.نگو محراب رو تو روراک گذاشتن محراب هم رفته سراغ تنور گازی(که آلومینیومیه و یه قسمتاییش برنده است)دستش کشیده شده بهش :((
بنده خدا خواهر۲ سالاد و همه چی رو آماده گذاشته بود ولی ساعت ۶ ناهار خوردن :(
______
یاد ۲۰_۲۳تیر امسال افتادم که مشهد بودیم و همون موقع هم خواهر۲ اثاث کشی داشت.تو خونه جدیدشون داشتن جارو می کشیدن که محراب رو میذارن تو اتاق و درشم می بندن صدا اذیتش نکنه.در خراب بوده و گیر میکنه محراب بنده خدا جیغ و گریه از اینور مامانش گریه می کرده.درو هر کاری کردن باز نشده.حتی سعی به شکستنش کردن.ساختمون بغلی داربست و اینا داشته و کارگرا کار می کردن از پنجره رفتن تو در از داخل اتاق باز شده ولی خیلی بد بود تا در باز شه :(
______
ان شا الله خوب شه سریع :):
بمیرم برا دستای تا آرنج پانسمان شده ات :):


۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

شهرزاد

سلام.

چند روزه شهرزاد نگاه می کنم. به قسمت ۸ و ۹ و ۱۰ که رسیدم فهمیدم چقد این شهرزاد پدر شوهر ماهی داره.

خدا نصیب همه دخترای بیان کنه.

یعنی انقد حامی،انقد محکم :))

سریال شهرزاد همون فصل اول پروندش بسته شد و اول خواستم نبینم فصل دوم رو اما به خاطر شخصیت شهرزاد نگاش میکنم هاشم خان دماوندی دومین شخصیت مورد علاقه امه.


فصل دومش ضعیف تر از قبل عمل کرده.

یکی از بازیگراش هم عوض شده :/


از نظر بازی پریناز ایزدیار تو این فصل گل کاشته و تا قسمت ۱۰ هیچکسی به پاش نرسیده.

موافقین ۰ مخالفین ۰

ای دریغا




انتظار بی جاییه که منی که هیچوقت پست و استوری غم دار و... نذاشتم دوستام بفهمن یه مرگیم هست.بفهمن حالم خوب نیست.
وگرنه که بفهمن حالم خوب نیست همه سعی می کنن کمکم کنن(ارواح عمم:))
۵ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

مرسی بیان



مرسی بهترین^_^🌹

حالا نه اینکه فک کنم چون من گفتم این مدلیش کرده باشنا نه فقط چون اونی که می خواستم شد خوشحالم.

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

نامه به مامان:))

نامه به مامان رو بشنوید :)


شماره‌ی نامه: نامشخص

گیرنده: مامان

سلام!

شاید تعجب کنی که چرا الان ، چرا من ، و چرا نامه‌نوشتن و واسه حرف‌زدن باهات انتخاب کردم. راستش..نوشتن واسم راحت‌تر از حرف زدنه ولی امیدوارم یه روز اونقدر قوی بشم که اصن نیازی به کاغذ و قلم نباشه..! بشینم  جلوت و غرق شم تو آرامش دریای چشمات و.. صاف و پوست کنده برات قصه ببافم! قصه‌هایی از جنس واقعیت..قصه‌هایی که تاحالا هیچ‌وقت واسم تعریف نکردی..! بعد ، قصه‌هارو مثه شال‌گردن بپیچم دور گردنت تا سرمای زمستون این دنیا کار دستت نده..!

راستش‌‌..مامان..من دلم واست تنگ شده! میدونم مسخره‌ست..میدونم گیج‌کننده‌ست..ولی من دلم بی‌پرده و رک داره داد میزنه که " من مامانمو میخوام"! میگه مامانمو میخوام تا مثه بچگیا خودمو بزنم به مریضی و یه لیوان دمنوش بدی دستم..

تا تو کوچه بدو بدو کنم و بهم بگی "مراقب باش بچه"!

آره.. آره من دلم واسه نگرانیاتم تنگ شده..!

کاش میشد ازت بخوام باهام الاکلنگ‌بازی کنی.. یا انقدر محکم تابم بدی که بازم حس کنم میتونم ستاره‌هارو از باغچه‌ی آسمون بچینم..!

مامان کاش میشد بازم خودت شبا موهامو شونه کنی! انگشتاتو با عشق ببری لای گندم‌زار موهام..

هنوزم صدای لالایی‌ خوندنت تو گوشمه!

یادمه میخوندی:

لالایی کن گل زیبای مریم

همیشه با توام تا روز مرگم

لالا لالایی کاش بازم بخندی

تویی که مثل ماهِ شب قشنگی!

مامان.. من بزرگ شدم..ببخش منو برخلاف خواسته‌ی تو بزرگ شدم..

بهم میگفتی بزرگ نشو تا رویاهات همیشه‌ی همیشه زنده بمونن..

تا شهرشکلاتی هیچ‌وقت ذوب نشه

تا آبنباتا شیرین بمونن

تا پریای قصه هیچ‌وقت هیچ‌وقت اسیر دست هیچ گرگی نشه!

ولی همشون از بین رفتن!! از بین رفتن و من موندم و تلخی واقعیت..واقعیتی که مزه‌ی زهرمار میده! واقعیتی که بدون گرمای آغوشت طولانی‌ترین زمستون عمرمه!

مامان..بیا تموم تقویما و ساعتارو بریزیم دور!

یبار دیگه بچه شم..یبار دیگه جوون شی..!

اصن قول میدم! قول میدم تا ابد تو قبلنا بمونیم..تا ابد..

همونجا بمونیم یا دیگه هیچ‌وقت هیچ‌وقت هیچ‌وقت به "حال" برنگردیم!

بامداد ۲۰ شهریور ۹۶

متن و خوانش: بهاره مطلبی

@littlebittleme


بهار صداش و قلمش خوبه،خیلی


موافقین ۰ مخالفین ۰

عید غدیرتون مبارک :)

این مطلب رو بخونید که گفتنی ها رو گفتن: منقش
عیدتون مبارک؛التماس دعا
عیدی می پذیریم:))
موافقین ۲ مخالفین ۰

جان مریم چشماتو وا کن :))

به وقت ۱۵ شهریور۹۶ و مریمی که از ساعت ۱ بامداد چهار شنبه رفت و با خودش مادر و پدر و خواهرش رو برد.مریمی که ساعت ۱۲ شب عکس جاده رو گذاشته بود تو گروه و نمیدونست چند ساعت بعد با ماشینشون له میشن :(

۴تا صلوات میفرستین برای شادی روح مریم و کسانی که همراهش رفتن؟

یه دونه صلوات میفرستین برای آرامش روح تنها بازمانده ی خونواده اشون؟

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

تکنولوژی لعنتی!

مشکلات بشر از آنجایی شروع شد که صدای دوستانش را قبل از اینکه دلتنگشان بشود شنید. از آنجایی که دلتنگی هایش ماند برای مواقعی که آنلاین بود و پی ام نمیداد. از همان نقطه ای که موقع مسافرت رفتن همسایه بغلی امان به جای بدرقه و دعای خیر زیر عکسش کامنت گذاشتیم خوش بگذره عشقولی😘.
از همان موقع که تمام نبوغ دانشجویان شد سرچ در گوگل و ویکی پدیا. از همان لحظه که زنگ زدن به رستوران جای هم زدن دیگ را گرفت.
مشکل آنجایی بود که "از تایپ کردن خسته شدم بیا اسکایپ روی ماهتو ببینم " جایگزین "خسته شدم انقد نامه نوشتم.کی روی ماهت رو می بینم؟" شد.
از همان موقع که عکس فرستادن جای تماشای دسته جمعی عکس را گرفت.
از همان موقع که فهمید کجا جنگ است و کدام سلبریتی با چه کسی ازدواج می کند.از همان موقع که تکنولوژی لعنتی پا به جهان گذاشت...


پ ن۱:سلام.خوبین؟غیبتم طولانی شدا بعد مدتها.دلم تنگ شد اصن :))

نظراتتونو دوس دارم.دریغ نکنید :))

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰