:)))

دیوانه چه می دانی :)

۱۱ مطلب با موضوع «دله دیگه گاهی می خواد بنویسه» ثبت شده است

نشد...

چقد دلم میخواست امشب یکیو داشتم بش میگفتم دوستت دارم

الکی برا خودمون رویا میبافتیم

نشد...




 دو روزه دارم فک میکنم چرا مثل همه ی دوستام کسیو ندارم که کلی حرف عاشقونه بزنیم. بهتر که نیست ولی یهو دیدن عاشقونه های دوستام اثر گذاشت خب :))

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

بی تو

سلام. این پست همون پست قبلیه ولی ویرایش شده.

نکته ای که باید بگم اینکه این مطلب خصوصی نیست و فقط تمرین نوشتنه🌸مرسی که دوباره می خونید.

دلبر؟ خبر داری از حالم؟ خبر داری امروز زدم آینه ی خونه رو شکستم که نبینم خودم رو که بدون تو چه حالی ام. چه حالی ام که شبیه روزگار قبل از تو نیستم؟
ببین چه کردی با زندگیم که این روزا حتی آینه ها هم دلِ دیدن جای خالیت کنار من رو ندارن که بخندی و بگی وایستا همینجوری یه سلفیِ جلو آینه ای بگیریم یادگاری از حال خوبمون.
یادته برات می خوندم:
من روزه ی آیینه گرفتم که نبینم
غیر از تو کسی را که به غیر از تو کسی نیست
اون موقع این بیت برام قشنگ بود الان اما مزه ی درد میده؛ بوی خونی که وقتی با مشت آینه رو خردش کردم تو خونه پیچیده بود.
راستی دلبر؛ گفته بودم نمیدونم چرا این روزا دست و دلم به کاری نمیره؟ یادم اومد! آخرین بار لای موهات جا گذاشته بودمشون. نگهشون داشتی؟ یا مثل تموم خاطراتمون انداختیش تو سطل زباله ی گوشه ی مغزت؟
لعنتی چرا باهام حرف نمیزنی؟ نمی گی دلم برا صدات تنگ می شه؟ حتی به ذهنتم خطور نمی کنه که انقد خوب حال "ون گوک" رو درک کنم که سخت نباشه برام هدیه کردن گوشم اگه قول بدی براش آواز بخونی!
چقد دلم می خواست تموم آینه ها عکسمونو قاب بگیرن تا صدای خنده امون گوش فَلَکو کر کنه. نشد...
#صایاد

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

منو دریاب!

بین این همه خواننده ی بهتر حتی نمیدونم چرا قفلم رو اشوان اونقدر قفل که گوش میدم،گوش میدم،گوش میدم،حالم بهم میخوره،بازم گوش میدم :)))

_________

برگرد یه کاری کن , منو دریاب 

برگرد منو دریاب که آشوبم 

این مشکلات تقصیر من بودن 

برگرد منو دریاب منه ساده

اونی که از چشم تو افتاده 


کی مثل من موهاتو می بافه شبا آروم بشی

من نباشم درد و دل هاتو میگی آروم به کی

هی بدی دیدم ازت اما نیوردم  به روت

خود خوری کردم همش تا که نریزه آبروت


موافقین ۱ مخالفین ۰

ای دریغا




انتظار بی جاییه که منی که هیچوقت پست و استوری غم دار و... نذاشتم دوستام بفهمن یه مرگیم هست.بفهمن حالم خوب نیست.
وگرنه که بفهمن حالم خوب نیست همه سعی می کنن کمکم کنن(ارواح عمم:))
۵ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

تکنولوژی لعنتی!

مشکلات بشر از آنجایی شروع شد که صدای دوستانش را قبل از اینکه دلتنگشان بشود شنید. از آنجایی که دلتنگی هایش ماند برای مواقعی که آنلاین بود و پی ام نمیداد. از همان نقطه ای که موقع مسافرت رفتن همسایه بغلی امان به جای بدرقه و دعای خیر زیر عکسش کامنت گذاشتیم خوش بگذره عشقولی😘.
از همان موقع که تمام نبوغ دانشجویان شد سرچ در گوگل و ویکی پدیا. از همان لحظه که زنگ زدن به رستوران جای هم زدن دیگ را گرفت.
مشکل آنجایی بود که "از تایپ کردن خسته شدم بیا اسکایپ روی ماهتو ببینم " جایگزین "خسته شدم انقد نامه نوشتم.کی روی ماهت رو می بینم؟" شد.
از همان موقع که عکس فرستادن جای تماشای دسته جمعی عکس را گرفت.
از همان موقع که فهمید کجا جنگ است و کدام سلبریتی با چه کسی ازدواج می کند.از همان موقع که تکنولوژی لعنتی پا به جهان گذاشت...


پ ن۱:سلام.خوبین؟غیبتم طولانی شدا بعد مدتها.دلم تنگ شد اصن :))

نظراتتونو دوس دارم.دریغ نکنید :))

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

دختر کولی

یکی باشه بریم بلندترین جای شهر که چراغ همه ی خونه ها از دور دیده میشه
یه جا که آدما کوچیک ترین باشن،کوچیکتر از یه نقطه!
با مرضیه بخونیم دختر کولی در دل شب دست به چنگ و نغمه ب لب
بشم دختر کولی در دل شب 

برقصم
بشکن بزنیم سرمونو با ریتم تکون بدیم
بخندیم
اونموقع اگه جون دادیم شاید خدا به خاطر خنده هامون یه راست بفرستتمون به بهشت
آره خدا؟اونایی قشنگ می خندن رو میفرستی بهشت؟


پ ن ۱:خنده ی قشنگ خنده ایه که از ته دل باشه :))

پ ن۲:ب امید خدا دارم موفق میشم بابامو از مرضیه و هایده متنفر کنم :دی

پ ن۳:آخ چی میشه این پست واقعی شه تو همین چند روز آینده؟

ترانه ی دختر کولی در ادامه مطلب

موافقین ۰ مخالفین ۰

بیا برگردیم سر خط

دست کشید به "؛"خالکوبی شده رو مچم

گفت:منظورت چیه؟

گفتم:میخوام یادم باشه که ته جمله است اما هنوز ادامه داره. میخوام یادم باشه گذشته ام هنوز وصله به آینده.

زل زد توی چشمام؛حرفی نزد.

گفتم:تو شاید هیچوقت نتونی درک کنی اینکه حس کنی زندگیت شبیه به یک "؛" بشه یعنی چی!

باز هم زل زد توی چشمام؛لبای خشکش رو با زبونش خیس کرد.

گفت:اما شاید اینکه زندگیم شبیه به یک "." آخر خط باشه رو بفهمم.

نگاهش رو ازم برداشت،زل زد به یه نقطه ای که نمیدونستم چیه ، زل زده بود به یه جای دور.

گفت:من خیلی وقته رسیدم به این نقطه ای که بعدش خالیه،یه سفیدی ممتد ، یه هیچ پررنگ

این بار من نگاش کردم.خندید؛خنده اش از اون خنده های کوتاهی بود که تهش به یه لبخند ختم می شد.

گفت:سخت نگیر رفیق؛شاید وقتش شده بگیم نقطه سر خط و از اول شروع کنیم؛شاید وقشه برگردیم به نقطه ی صفر انگار که هیچ چیزی این وسط نبوده.





توجه:این نوشته صرفا نوشته بوده و ربطی به کاتب ندارد.

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰

بهار صورتی عشق را کم دارد.

سر بی روحی زمستان عشق لازم بود.
آن وقت ها که هنگام بیداری بعد از چرت های عصرانه نمی فهمیدی صبح است یا شب؟
سر زمستانی که لاک هایم خشک شدند،آن وقت ها که اینستاگرام پر شده بود از عکس برف.
برای سفیدی زمستان عشق درمان بود،برای وقتی که سوز میزد و دماغمان سرخ میشد و قدم هایمان را تند می کردیم تا به آن گاری لبوفروشی برسیم.
سر خاکستری آسمان عشق لازم بود.
زمستانی که هاشمی را برد،پلاسکو را داشت،جوهرچی را کشت،معلم را خواباند و برای یداللهی لالایی خواند؛عشق لازم داشت.
برای دیدن خورشید از پشت ابر ها،برای بستنی خوردن زیر باران برای دیوانگی ها عشق لازم بود.
زمستان با قدم های آهسته و آرام رفت و حالا سر سرسبزی بهار،صورتیِ عشق را کم داریم.
لابلای ماشین های گیر کرده در جاده ی شمال،در میان شکوفه های سفید درخت سیب عشق را کم داریم.
سر سلفی گرفتن ها لبخند عشق لازم است.
لابلای گیسوانمان رقص نسیم عشق را کم داریم.
سر سرسبزیِ بهار،صورتیِ عشق را کم داریم...

۲ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰

لالایی

آرامبخش:)))

قبل خواب گوش بدین ^_^heart


برسد به دست اَسی

۳ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰

آدم بزرگ ها

حرف از انجام کار که میشود بزرگترها از ن ها می گویند؛نمی شود،نمی توانی و هزار نون دیگر.

بعد حرف از موفقیت که میشود تیپ فلسفه و از اینجور بازی ها در می آورند و میگویند نون را از تمام فعل هایت حذف کن؛می شود،می توانی و هزار بی نون دیگر.

می گویند برای اینکار باید آلفرد هیچکاک،استیو جابز و هزار انسان موفق دیگر باشی؛و گرنه نمی شود

جوری نگاهت می کنند که باور کنی نمی شود.

بعد که میخواهند خودشان را باشعور نشان دهند می گویند:کافی است خودت را باور کنی،راه خودت را

جالبش اینجاست تا روی پله ی اول پا گذاشتی همه دلسوز میشوند که پله خراب است،می افتی

کسی نمیخواهد راه خودت را بروی

همه می خواهند آنی باشه که آرزو داشتند بشوند


پ ن:امروز پیداش کردم

مال چند وقت پیشه،چقد دلم پر بوده آخه :)



۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰