:)))

دیوانه چه می دانی :)

۴ مطلب با موضوع «کتاب» ثبت شده است

دی ماهی که گذشت

سلام.

تقریبا یک سال از آخرین پستم که درباره اولین آزمون سنجشم می گذره و تو این پست اومدم بگم نتایج زحماتم رو گرفتم و به آرزوم رسیدم.

الان من دانشجوی آموزش زبان و ادبیات فارسی ام. دانشگاه فرهنگیان :))))

و دیرووز سی دی ماه 1400 اولین حقوقم رو گرفتم. یعنی حقوق این 4ماه دانشجویی رو. اندازه دیدن کارنامه قبولی ذوق داشت:)))

 

از اینا گذشته اول این ماه حسابی از دست خودم ناراحت شدم بابت کم کاریم تو کتاب خوندن.

پس قرار شد بیشتر بخونم و از نتیجه این ماه راضی بودم.

 

کتاب های دی ماه:

جلد اول و دوم حماسه کرپسلی_دارن شان_ترجمه فرزانه کریمی

موش و گربه_بزرگمهر حسین پور

چند نامه به ریمیدیوس_ابراهیم رها

من و باباشاهم_احسان ناظم بکایی

سفر به مرکز زمین_ژول ورن_ترجمه سلماز بهگام

 

چارتاهم رمان زرد خوندم که فقط یکیشون ارزش اسم بردن داره:

پانتی بنتی

 

 

سریال های دی ماه:

خاطرات یک خون آشام (خیلی قشنگه)

ملکه حلقه

 

 

فیلم سینمایی:

pk

encato

a boy called christmas

که دوتای اول به شدت پیشنهاد می شه.

 

 

 

علاوه بر این ها امتحان هم داشتم.

 

خلاصه که دی ماه قشنگی بود برام

امیدوارم بهمن هم پر از حس خوب و کلی کتاب باشه.

موافقین ۱ مخالفین ۰

روی ماه خداوند را ببوس.

بر خلاف هر بار کتاب خواندنم که کتاب را در آغوش می گرفتم و درازکشیده به سقف زل می زدم؛این بار دلم می خواست با همین بلوز و شلوار نخیِ تنم پا برهنه بدوم به سمت خیابان و خدا را وسط خیابانِ شلوغی در آغوش بکشم و گریه کنم،در آغوش بکشم و روی ماهش را ببوسم.
احساس می کنم این اولین کتابی است که خواندم و این کتاب بهترینِ کتاب هاست.
یونسِ داستان ابدا شبیه به من نبود اما موقعیت هایش انگار که روزگاری تجربه اشان کرده باشم و همه ی ما نوع دیگرش را شاید؛تجربه کرده ایم و می کنیم.
کتاب سراسر قابل لمس بود و دور نبود و همین دور نبودنش یک دنیا بود.
توی سرم انگار یونس حرف می زد، سایه حرف می زد، علی حرف می زد و یک همهمه ای به پا شده بود.
دراز کشیده بودم و می خواندمش؛رسیدم به قسمتی که فهمیدم پارسا کجا خودکشی کرده،در یک آن نیم خیز شدم و چشم از آن نیم خط بر نداشتم.
________
۱:اگر به یک چیز خوب و روح و روان خراب کن می گویید لعنتی "برای من" لعنتی ای بیش نبود.
۲:انتظارتان را از این کتاب بالا نبرید.احساس هر شخص به هر کتابی متفاوت است؛یک موقع توی ذوقتان نخورد.
۳:بخوانیدش،لطفا!
۴:در یک هفته دو کتاب مصطفی مستور را از کتابخانه گرفته و خواندمشان.مصطفی مستور یا به عبارتی نوشته های مصطفی مستور عجیب است و عزیز است.
این مرد نویسنده است،یک نویسنده به معنای واقعی کلمه.انگار نویسنده های دیگر(جدیدتر) سو تفاهمی بیش نیستند.
۵:خیلی می خواستم تعریفش را نکنم.نمی شود.
۶:می شود دانشمند ها و مخترع ها زودتر دستگاهی اختراع کنند که حرف دل را تبدیل به حرف روی زبان کند؟


۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰

میز مطالعه

به چالش میز کار_یک آشنا پیوستیم :)

و جایزه ی بی کیفیت ترین عکس به من تعلق می گیره


اون برد رنگی رنگی حاوی جملات انگیزشی،نمودار تحصیلی رو به پایینم:| می باشد.

به دلیل اینکه قفسه ی کتابخانه زمانی درون دیوار بود اندازه اش با میز هماهنگی ندارد :دی


و در آخر باشد که در درس ها و کارهایمان موفق و رستگار باشیم :)


۷ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰

آخر تعطیلات

Images


بعد چن وقت رفتم کتابخونه با دخترخاله


از این چند روز باقی مونده استفاده کنیم :)

پ ن:هیچکدوم از کتاب های موجود در عکس رو کامل نخوندم :||


موافقین ۱ مخالفین ۰