:)))

دیوانه چه می دانی :)

۵۸ مطلب با موضوع «چوب خط های زندگی» ثبت شده است

خوش خیالی مضر!

تو شرایط بدی ام جوری که اگر بگم قطعا نود درصدتون نچ و نچ میکنین و دلتون میسوزه.

انگار که عمق فاجعه رو درک نکردم خوشبینیم و استرسی ندارم در صورتی که باید یه چیزی باعث بشه تلاش کنم تا یه فاجعه ای شبیه بیگ بنگ تو خونه امون پیش نیاد.

زیادی بی خیالم.دیگه چیزی به پایان فرصت هام نمونده.

اه




ساعت برنارد لازمم.

۶ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰

حیف بود...

من هنوز تو شوک خبر بیماریش بودم،فک میکردم بتونم برا سلامتیش دعا کنم دیر بود.

مسخره ست شاید اما الان گریم گرفته برا مریم میرزاخانی ای که چیز زیادی ازش نمیدونم فقط حیفه اون همه هوش بره زیر خاک.

این جور آدما که می میرن کل دنیا شده چند دقیقه عذا دارشون می شن اما من چی؟




۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

می خواستم بذارم استوری،منصرف شدم :/



پ ن:الان پیشرفت کردم،کلاس پنجم بودم شال و روسری جا میذاشتم خونه میزبان :||

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

عید سعیده فطر مبارک^_^

مبارکه،عید شما مبارک.

ان شا الله همیشه به خوشی و شادی❤

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰

چند وقته نبودم؟

سلام:)

اینترنت ندارم.و تا میتونم نخواهم داشت.یس من می تونم :))

چقدر کوتاه بودن روز بده :\

آخرین کامنتیه که داشتم یکی حالمو پرسیده بود:)

مرسی مرسی،چقد حس خوب داره که یکی حالتو بپرسه:))

حس خوب سعی میکنم اینجا کنم یا از همه چی لذت ببرم،خیلی وقته حس میکنم اون سعیده ی رنگی رنگی سابق نیستم.

گاهی وقتا فکر میکنم فلان جمله رو بنویسم پست بذارم.ولی الان هیچ چیز خاصی به ذهنم نمی سه.




به چن تا از حسای خوبی که‌ داشتم و دارم اینه که روابط من و جیحون خیلی بهتر شده،مثلا ۸بهمن بود که‌ سه تا ویفر دستش بود اومد تو اتاقم.

خواستم بهش بگم کم نباشه یوقت؟ :\

با مهربونی گفت خاله یکیشون من بخورم،یکی تو،یکی رو ببر مدرسه فردا گشنه ات می شه:)

فرداش گفتم:به دوستام گفتم خوراکیمو تو دادی.

یکی دیگه داد بهم گفت اینو با دوستات بخور.

جدیدا هر روز خوراکی میده بهم تا با دوستام بخورم:)))



امروز رفتم یه جایی،بوی عطر مدیر اونجا اصن نمیره از تو بینیم! :|||

جمله بندیو تو رو خدا:|


مدیر اونجا رو تمام برگه های سفید با خط نه چندان خوبش به نام خدا نوشته بود.حس خوبی داشت:)




موافقین ۰ مخالفین ۰

گر خندیدم ز خنده دل نگشاد

با یه خنده ی خاصی که تلخیش محسوس بود گفت

هر سال روز تولدمو رو تقویم تیک می زنم،از همون سالی که شروع کردم به تیک زدن یکی روز تولدم می میره،سال اول بابام،بعدش مادر بزرگم

این بار تیک نزدم که این تاریخ تولد آدم کشم کسیو نکشه

چی می گفتم در جوابش؟ده سالش بود باباش رفت :)

تولدش مبارک.

سه سال ازم کوچیکتره،سه سال قبل پدرش رو از دست داد.

خودمو که جاش می دارم..

خدای مهربونم بهشون آرامش بیشتر بده:)حال همه خوب باشه.





ماجرای آتش سوزی پلاسکو حشتناکه.

ان شا الله زودتر همه چی بهتر بشه.

ولی من دارم به حال کسی فک میکنم که عمدا یا سهوا باعث آتش سوزی شده.

اگه سهوا باشه،وای...

۵ نظر موافقین ۰ مخالفین ۱

پس چرا میلرزه تنم:دی

دیدم داره خواهرم اینستاگردی می کنه

+شما گوشیتون بسته داره؟

-نه نداره

+هی داره می لرزه تنم،آتیش گرفته بدنم

حجم نتم تموم شده

-نتت؟نت خونه ی بابام اصن.قصدم اینه تموم کنم P:

۳ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰

چجوری بیدار شم حالا؟سه شده شش باید بیدار شم:|


۳ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰

صفای صفا

می دانستید من یک پسرخاله ی ۱۳ساله دارم که به نظرم بهترین ۱۳ساله ی دنیاست؟

خوش می گذرد،شوخی می کند،بازی میکنیم،حرف کم میاوریم برای همین بحث را می کشانیم به سمت فیلم و سریال کتاب و هرچیز دیگر؛انقد این بحث ها لذت بخش است که دوست دارم هی ادامه بدهیم

در مورد هر چیزی اطلاعات دارد و تو می توانی کیف کنی

اطلاعات عمومی ام حد متوسط است اما خدایی اش از ۹۰٪همکلاسی هایم بالاتر است،آن ۱۰٪ هم دوستانم هستند دیگر.

اما همیشه کم می آورم،نه اینکه کم بیاورم ها اکثرا در مورد یک چیز مشترک حرف می زنیم مثلا سریال فلان تمامش را دیده من اما در لیست دیده شود هایم دارمش.

از وست ورلد گرفته تا بیگ بنگ و همه و همه ی سریال ها را بلد است،تاریخ می خواند و چقد لذت بخش است برایم اینکه پیشنهاد کند چه کتابی بخوانم و چه فیلمی را ببینم و چه فیلمی از نظر اخلاقی زشت است یا اینکه درمورد لیست فیلم هایی که قرار است ببینم نظر بدهد.

در مورد جدیدترین گوشی ها و لپ تاپ ها خبر دارد،می توانید در مورد اختراع جدید ژاپنی ها حرف بزنی یا هر چیز دیگری،کم نمی آورد.

لذت بخش تر آنکه کارت اهدای عضو را تبریک گفت:)کاری که هیچ کس انجام نداده بود.


پ ن:دیشب خوابم نیامد و رفتم کتابخانه ی مجازی ام،کتابی را انتخاب کردم که چاپ نشده بود،به عنوان خز و خیل شناخته می شود چون از یک سایت گرفتمش،اما هی حس خوب تزریق می شود چرا؟

کاغذ بی خط نوشته ی تسنیم

و طبق معمول قلمچی را نخوانده ام.به درک

پ ن تر:دیروز برای خواهرزاده ی تو راهی ام کاردستی درست کردم و جیحون چقدر ذوق کرد، خواستم مادر و پدر تو راهی را در پستی تگ کنم دیدم که هر دو عکس پروفایلشان با جیحون است؛ آدم نداند فکر می کند جیحون بچه ی این دو تاست.والا پدر مادرش عکس خودشان را گذاشته اند :|)

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

بعله منم به خواسته ی دیرینه ام رسیده ام

کارت اهدای عضو گرفتم :))خیلی خوشحالم

فکر می کردم قبل ۱۸سالگی نمیشه که از طریق خندوانه فهمیدم که بعله میشه.

قبلا به مامانم گفته بودم خوشش نیومد اونروز گفت میخوام کارتشو بگیرم.

گفتم چطور من که میگم بدت میاد.

گفت برا شما خوشم نمیاد،فقط من کارتشو داشته باشم❤

قربونش برم❤کلا زیادی دلش نازکه 

البته مشکلی نداره اتفاقا قراره بقیه ی اعضای خانواده هم بگیرن این کارت رو :)



ولی مامانم همچنان با اهدای جسدم به دانشگاه مخالفه.

پ ن:کل زندگیم برنامه ی درست و حسابی نداره بعد برا مرگم برنامه ریزی کردم که اگه اینمدلی مردم اینکارو کنن و فلان :|

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰