اگه بگن دنیای مجازی رو توصیف کن مطمئنا یه بخش بزرگش رو میذارم کنار و یه بخش کوچیکش رو در نظر می گیرم و می گم پناهگاه

چرا؟چون این بخش از آدماش مهربونن،روشنفکرن،درکم می کنن و اصن همه ی خوبیا رو داره این قسمت:)

ولی جدا از شوخی این بخشش که من میگم وبلاگمه بهم آرامش میده

آخه میتونم بنویسم و بگم هرچی توی دلمه و ناراحت این نباشم که چجوری قضاوت میشم.

این که غیبت بقیه رو کنم بدون اسمشون و خیالم راحت باشه از اینکه کسی نمیشناستشون و بار گناه اونا رو هم بدوش نمی کشم:)))

حرف بزنم بدون اینکه سرزنش بشم.

ولی این روزها حس بدی دارم،احساس می کنم پناهگاهم تسخیر شده.

آخه اتفاقی از دهنم پرید وبلاگ دارم آدرسشو خواستن:|

از نتایجش اینه که

خیلی دوس دارم غیبت کنم ولی اسمشم که نگم یه چند نفر می فهمن:\عذاب وجدان دارم:|)

یا نمیتونم از احساساتم بنویسم و...



و اینکه کلا یه چند نفر از دوستام اخبار جدید از منو دارن.

یعنی میدونم چرا ها؛دوستام از رو لطفی که دارن همدیگه رو که میبینن میپرسن از سعیده چخبر؛اینه که اون دسته از پستای وبلاگم خبردار میشن و اون دسته ی دیگه،از سعیده ای در کلاس :)

چیز بدی نیست ولی حس بدی دارم.



فقط خواستم بگم مسلما اگه قرار بود ک از آب خوردنمم خبر داشته باشین زنگ می زدم میگفتم یا پست میذاشتم،یا اگه قرار بود اونا از پستام خبر داشته باشن تو مدرسه جار میزدم.غیر از اینه؟

لطفا!