:)))

دیوانه چه می دانی :)

۵۷ مطلب با موضوع «چوب خط های زندگی» ثبت شده است

یوشابه

جیحون میگه یوشابه نخوری استخونای بدن رو پودر می کنه.

آخرین قلوپ نوشابه اش رو میخوره میگه:

تازه یوشابه بخوری دندونات میریزه:))


می گیم خودت چرا می خوری پس؟

میگه می خوام اسراف نشه نریزیم دور.

شما نخورین مریض می شین :)))

موافقین ۰ مخالفین ۰

آخ بمیرم برا دستات

عصر که جای آمپول روی لثه ام درد می کرد؛ترجیح دادم بخوابم.
مامانم بیدارم کرد گفت میره خونه خواهرم بیدار شو تلفن زنگ زد جواب بدی.
نگو محراب خواهر زاده ام دستش بریده ۷ تا بخیه خورده(از سنش بیشتر.۶ماهه است)
امروز برا ناهار خواهر اولیه ام خونه خواهر دومم دعوت بودن.
خواهر۱ ساعت ۲.۵ از اداره میرسه خونه خواهر۲ میبینه اومدن پایین بعد با هم رفتن بیمارستان بخیه زدن.نگو محراب رو تو روراک گذاشتن محراب هم رفته سراغ تنور گازی(که آلومینیومیه و یه قسمتاییش برنده است)دستش کشیده شده بهش :((
بنده خدا خواهر۲ سالاد و همه چی رو آماده گذاشته بود ولی ساعت ۶ ناهار خوردن :(
______
یاد ۲۰_۲۳تیر امسال افتادم که مشهد بودیم و همون موقع هم خواهر۲ اثاث کشی داشت.تو خونه جدیدشون داشتن جارو می کشیدن که محراب رو میذارن تو اتاق و درشم می بندن صدا اذیتش نکنه.در خراب بوده و گیر میکنه محراب بنده خدا جیغ و گریه از اینور مامانش گریه می کرده.درو هر کاری کردن باز نشده.حتی سعی به شکستنش کردن.ساختمون بغلی داربست و اینا داشته و کارگرا کار می کردن از پنجره رفتن تو در از داخل اتاق باز شده ولی خیلی بد بود تا در باز شه :(
______
ان شا الله خوب شه سریع :):
بمیرم برا دستای تا آرنج پانسمان شده ات :):


۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

ای دریغا




انتظار بی جاییه که منی که هیچوقت پست و استوری غم دار و... نذاشتم دوستام بفهمن یه مرگیم هست.بفهمن حالم خوب نیست.
وگرنه که بفهمن حالم خوب نیست همه سعی می کنن کمکم کنن(ارواح عمم:))
۵ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

مرسی بیان



مرسی بهترین^_^🌹

حالا نه اینکه فک کنم چون من گفتم این مدلیش کرده باشنا نه فقط چون اونی که می خواستم شد خوشحالم.

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

عید غدیرتون مبارک :)

این مطلب رو بخونید که گفتنی ها رو گفتن: منقش
عیدتون مبارک؛التماس دعا
عیدی می پذیریم:))
موافقین ۲ مخالفین ۰

جان مریم چشماتو وا کن :))

به وقت ۱۵ شهریور۹۶ و مریمی که از ساعت ۱ بامداد چهار شنبه رفت و با خودش مادر و پدر و خواهرش رو برد.مریمی که ساعت ۱۲ شب عکس جاده رو گذاشته بود تو گروه و نمیدونست چند ساعت بعد با ماشینشون له میشن :(

۴تا صلوات میفرستین برای شادی روح مریم و کسانی که همراهش رفتن؟

یه دونه صلوات میفرستین برای آرامش روح تنها بازمانده ی خونواده اشون؟

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

روی ماه خداوند را ببوس.

بر خلاف هر بار کتاب خواندنم که کتاب را در آغوش می گرفتم و درازکشیده به سقف زل می زدم؛این بار دلم می خواست با همین بلوز و شلوار نخیِ تنم پا برهنه بدوم به سمت خیابان و خدا را وسط خیابانِ شلوغی در آغوش بکشم و گریه کنم،در آغوش بکشم و روی ماهش را ببوسم.
احساس می کنم این اولین کتابی است که خواندم و این کتاب بهترینِ کتاب هاست.
یونسِ داستان ابدا شبیه به من نبود اما موقعیت هایش انگار که روزگاری تجربه اشان کرده باشم و همه ی ما نوع دیگرش را شاید؛تجربه کرده ایم و می کنیم.
کتاب سراسر قابل لمس بود و دور نبود و همین دور نبودنش یک دنیا بود.
توی سرم انگار یونس حرف می زد، سایه حرف می زد، علی حرف می زد و یک همهمه ای به پا شده بود.
دراز کشیده بودم و می خواندمش؛رسیدم به قسمتی که فهمیدم پارسا کجا خودکشی کرده،در یک آن نیم خیز شدم و چشم از آن نیم خط بر نداشتم.
________
۱:اگر به یک چیز خوب و روح و روان خراب کن می گویید لعنتی "برای من" لعنتی ای بیش نبود.
۲:انتظارتان را از این کتاب بالا نبرید.احساس هر شخص به هر کتابی متفاوت است؛یک موقع توی ذوقتان نخورد.
۳:بخوانیدش،لطفا!
۴:در یک هفته دو کتاب مصطفی مستور را از کتابخانه گرفته و خواندمشان.مصطفی مستور یا به عبارتی نوشته های مصطفی مستور عجیب است و عزیز است.
این مرد نویسنده است،یک نویسنده به معنای واقعی کلمه.انگار نویسنده های دیگر(جدیدتر) سو تفاهمی بیش نیستند.
۵:خیلی می خواستم تعریفش را نکنم.نمی شود.
۶:می شود دانشمند ها و مخترع ها زودتر دستگاهی اختراع کنند که حرف دل را تبدیل به حرف روی زبان کند؟


۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰

بازیگری طور

سلاملکم 🤗

آگهی زدن برای تست بازیگری برای سریال پشت نقاب ها برای شبکه ی دو

خواهرم میگه حتما برم.

از بچه های وزارت ارشاد شهرمون زنگ زدن به شوهرخواهرم که بیا تست بده حتما قبول میشی.راس میگن خیلی این کاره است :دی

جیحون هم میبرم تست بده چون خیلی راحت نقش بازی میکنه و سرکارمون میذاره.

ببینم چه می کنیم حالا.

یه موقع اگه معروف شدم برین پز بدین :دی




برای انتخاب شهردار شوراها چند گزینه دارن.یکی از این گزینه ها شوهرخواهرمه. ان شا الله هرچی صلاحه پیش بیاد.



۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

جانا جوراب گرم یادم هست:)

از اونروز که پست همیلا رو دیدم دلم خواست جوراب بخرم.زمستونی :(
رفتم پیج هپی ساکس یه جفت جوراب ۳۰ تومن.
گفتم فقط جنس ایرونی😂 رفتم کارای گره رو ببینم دیدم قیمتای گره هم ۳۰ تومنه.
منصفانه اس قیمتش؟دو روز دیگه هم پاره میشه ها.
از اونجایی که سال پیش بسته ی ۴ جفت جوراب نااز السی وایکیکی رو ۲۶ تومن خریدم(حراج بود)رفتم کاراشو دیدم.
مردم براشون💙
حالا منتظرم ی سر و سامونی ب اوضاع زندگیم بدم برم جوراب بخرم😍

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

خوش خیالی مضر!

تو شرایط بدی ام جوری که اگر بگم قطعا نود درصدتون نچ و نچ میکنین و دلتون میسوزه.

انگار که عمق فاجعه رو درک نکردم خوشبینیم و استرسی ندارم در صورتی که باید یه چیزی باعث بشه تلاش کنم تا یه فاجعه ای شبیه بیگ بنگ تو خونه امون پیش نیاد.

زیادی بی خیالم.دیگه چیزی به پایان فرصت هام نمونده.

اه




ساعت برنارد لازمم.

۶ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰