:)))

دیوانه چه می دانی :)

مبهوت

یه کانال پیدا کردم که مجبور شدم کلش رو تو چند ساعت بخونم بس که خوب بود :)) اینم آدرسش @hemmatachannel

ادامه مطلبو بخونین و از دست ندین. میذارمشون اینجا.تو پست های بعدی هم.

آخ که چه خوبه نوشته هاش.



دلم میخواست می‌بودی؛

پشتِ تک تکِ تلفن‌هایی که پاسخ می‌دهم،

لابه‌لای تک تکِ صفحاتِ کتابی که می‌خوانم،

 در ریز و بمِ تک تکِ صداهایی که می‌شنوم.


اما نیستی،

خدا می‌دونه پشت کدوم تلفن،

لایِ کدوم کتاب،

نزدیکِ کدوم صدا،

ایستاده‌ای.

___________

زیبایی تو چهره‌ست، تو گیسو، تو صدا، تو سکوت.

__________

مثل زیباترین زن جهان

هنگامی که

رو در رویِ آینه‌ای

اولین شکستگیِ پیشانیِ بلندش را

می‌بیند.

موافقین ۰ مخالفین ۰

فیزیوتراپی

روز فیزیوتراپی رو تبریک می گم.



یکم درموردش تحقیق کردم و شاید رفتم سمت این رشته =))

آخه فک کن روزی که راه رفتن بیمارت رو ببینی :) میمیرم از خوشحالی

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

ممم...

اون ممم.. ها یعنی داره فکر میکنه چه فیلمی معرفی کنه =)))

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

جام جهانی چشم هات

جام جهانی چشم هات شروع می شود و من نه دفاع بلدم و نه حمله کردن را،دروازه بان ذهنم اما خوب بلد است نگاه هایت را به خود بگیرد.با این همه می ترسم، می ترسم از چشم هایت بیوفتم و از دور رقابت ها حذف شوم...

۳ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰

نشد...

چقد دلم میخواست امشب یکیو داشتم بش میگفتم دوستت دارم

الکی برا خودمون رویا میبافتیم

نشد...




 دو روزه دارم فک میکنم چرا مثل همه ی دوستام کسیو ندارم که کلی حرف عاشقونه بزنیم. بهتر که نیست ولی یهو دیدن عاشقونه های دوستام اثر گذاشت خب :))

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

تولدمه خب

تولد منو داداشمه خب:))))
_________________
اگه بپرسی مامان حتما برات تعریف می کنه که من چقد می گفتم کاشکی داداشی داشتم،تنها خواسته ام از خدا همین بود.
میگن خدا دعای بچه ها رو زودتر مستجاب می کنه.چه دعای قشنگی کردم من که جوابش تو بودی!❤
آخه کادوی تولدی بهتر از تو  تو دنیا پیدا میشه که کادوی تولد۴سالگیم بودی؟
روز تولدت یادمه،خونه ی دایی بودم،جایزه ی لپ لپی که دستم بود یه خط کش بود از اینا که میزدی به دستت دور دستت می پیچید.از راه بیمارستان فقط یه کوه آبی یادمه.از خود بیمارستان فقط و فقط سرخی صورتته که یادم مونده با بغضی که از همون بچگی موقع خوشحالیای کوچیک و بزرگم دارمش.
بچگیامون یادته؟اون موقع ها که زبونت نمی چرخید صحبت کنی،که حتی مامان نمی تونست متوجه حرفات بشه؟یادته من براشون ترجمه می کردم؟ :))
بچه که بودم رفتارات رو از روی من کپی می کردی،این وقتی بهم ثابت شد که موقعی که داشتم گریه می کردم اومدی کنارم گریه کردی!
یا یادته اونموقع ها که دستمال دور صورتمون می بستیم شعر آی دندونم می خوندیم؟
یادته آهنگ مورد علاقمون که«میای با من برقصی» سعید پانتر بود؟
یا اونموقع ها که با پول تو جیبیم تو راه مدرسه یه کتاب چرت بچگانه می خریدم،بعد با همون لباسای مدرسه می شستیم یه گوشه برات کتاب می خوندم؟
یا اونموقع ها که یه باکس چوبی رو سر و ته میذاشتیم تو باغچه،با یه بطری و چند شاخه گل داخلش،بعدش هلوی زعفرونی می چیدیم؟
یا اونموقع ها که روسری های مامانو مثل چادر می پیچیدیم دورمون بعد می رقصیدیم؟:\
خاطره های استمراری زیاد داریم.
و هیچ کسی حوصله ی خوندن نداره:)
ولی نمی تونم نگم که هیچی بیشتر از اینکه بزنمت فرار کنم،دنبالم کنی،جیغ بزنم حال نمیده:)))
تولدت مبارک!آخه چجوری انقد سریع ۱۲_۱۳سال گذشت؟!
ده تا دوست دارم داداشی❤
___________
پ ن:این پستی بود که سال پیش گذاشته بودم :))
تبریک بگین ذوق کنم ^_^
۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

بی تو

سلام. این پست همون پست قبلیه ولی ویرایش شده.

نکته ای که باید بگم اینکه این مطلب خصوصی نیست و فقط تمرین نوشتنه🌸مرسی که دوباره می خونید.

دلبر؟ خبر داری از حالم؟ خبر داری امروز زدم آینه ی خونه رو شکستم که نبینم خودم رو که بدون تو چه حالی ام. چه حالی ام که شبیه روزگار قبل از تو نیستم؟
ببین چه کردی با زندگیم که این روزا حتی آینه ها هم دلِ دیدن جای خالیت کنار من رو ندارن که بخندی و بگی وایستا همینجوری یه سلفیِ جلو آینه ای بگیریم یادگاری از حال خوبمون.
یادته برات می خوندم:
من روزه ی آیینه گرفتم که نبینم
غیر از تو کسی را که به غیر از تو کسی نیست
اون موقع این بیت برام قشنگ بود الان اما مزه ی درد میده؛ بوی خونی که وقتی با مشت آینه رو خردش کردم تو خونه پیچیده بود.
راستی دلبر؛ گفته بودم نمیدونم چرا این روزا دست و دلم به کاری نمیره؟ یادم اومد! آخرین بار لای موهات جا گذاشته بودمشون. نگهشون داشتی؟ یا مثل تموم خاطراتمون انداختیش تو سطل زباله ی گوشه ی مغزت؟
لعنتی چرا باهام حرف نمیزنی؟ نمی گی دلم برا صدات تنگ می شه؟ حتی به ذهنتم خطور نمی کنه که انقد خوب حال "ون گوک" رو درک کنم که سخت نباشه برام هدیه کردن گوشم اگه قول بدی براش آواز بخونی!
چقد دلم می خواست تموم آینه ها عکسمونو قاب بگیرن تا صدای خنده امون گوش فَلَکو کر کنه. نشد...
#صایاد

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

ای شرقی غمگین

کاش میشد صدا ها رو بغل کرد،شعر ها رو بوسید اون موقع نمیدونم صدا ها و شعرا نامحرم محسوب میشدن یا شاید صاحبشون اجازه میداد یا نه ولی یه دل سیر رادیو شرقی غمگین رو بغل میکردم که هم صداش قشنگه هم متناش.
از سعیده به سجاد افشاریان:صدات لعنتی.صدات





از وجنتاش بگم که هم خوش اخلاقه هم دایرکتاشو چک میکنه هم کامنتا رو :)))

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰

خوزستان!

تنهای تنهای تنهایی
مظلوم مظلوم مظلومی
بی یار بی یار بی یاری
خوزستان خوزستان خوزستان
بی دردا خوابیدن خوابیدن
نامردا خوابیدن خوابیدن
اما تو بیداره بیداری
خوزستان خوزستان خوزستان
ای مردم ای مردم ای مردم
بارون کو بارون کو بارون کو
ای بارون ای بارون ای بارون
کارون کو کارون کو کارون کو
از خاکت از نفتت از خونت
شب دستش رنگینه رنگینه
ای قاضی ای قاضی ای قاضی
شب جرمش سنگینه سنگینه
بمب بارون بمب بارون بمب بارون
طیاره طیاره طیاره
نارنجک نارنجک نارنجک
خمپاره خمپاره خمپاره
این ظلمه وقتی که زالوها
تو جیب این مردم میلولن
وقتی که خیلی از این مردم
بی پوله بی پوله بی پولن
ای قاضی مردم چی میگن
آبادی آبادی آبادی
ای قاضی این مردم چی میخوان
آزادی آزادی آزادی


جان آرا جان آرا جان آرا

خوزستان تنهای تنها شد
خوزستان از اشک این مردم
دریا شد دریا شد دریا شد
ای قاضی مردم چی میگن
آبادی آبادی آبادی
ای قاضی این مردم چی میخوان
آزادی آزادی آزادی

ترانه سرا : حسین صفا


هرچی از حسین صفا و چاووشی بگم کم گفتم.

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

این روزها

پریروز تنها دوستای خانوادگیمون[متشکل از عمو خاله!]اومدن. زنگ زده بودن که عمو س و خاله ش و خواهر خاله و زنِ برادر عمو س میان. برا دکتر میومدن و نمیدونم فاز خواهر و جاری آوردن چی بود و چقد حرص خوردم که خوشبختانه نیومدن.
قبل اومدن مهمونا خواهری زنگ زد گفت بریم هوا خوری و پیاده رفتم خونه اش و از اونجا اومدیم پارک و اینا. یکی دوبار کالسکه ی محراب رو زیگزاگی تکون دادم. کلی خندید بچه ولی آجی حرص سبک بازیمو خورد :)))
مهمونا مثل اینکه برا جمعه دعوتمون کردن با هم بریم گلیداغ مسافرت که متاسفانه هواشناسی اعلام کرد هوا خرابه. اََََی خِِِِِدااا.
دیروز فهیمه زنگ زد. با هم حرف زدیم. مدیر دوره ی راهنماییمون به مینا گفته عکس سعیده رو دارین؟ برا امر خیر میخوام.
گفته یکی از دبیرا میخواد.
فهیمه میگه چون تو رو میشناسم و میدونم خوشت نمیاد من و مینا دس به سرش کردیم. ولی کنجکاویم که کدوم دبیر میتونه باشه؟

خلاصه اینکه پوکر فیسم همچنان.
مث اینکه باید عکس خوشگلامو بفرستم برا دوستام یه موقع عکس ضایع نشون کسی ندن😂
دوره ی عکس و اینا نگذشته مگه؟

تازه دیروز خاله و دخترخاله(۳۶سالشه) اومدن بعد به مامانم گفتن سعیده به سنی رسیده که دیگه خونه داری و اینا باید بلد باشه.

با عرض پوزش!برووو بابا :))))


رتبه ی ۸۰ از ۵۰۰ ضایع اس؟ ضایع اس!
 

 

 

از نشونه های سگ بودن سال اینه که خیلی سگ اخلاق شدم!

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰